اینجا دلت گرفت میگن خودکشی راحته

نمیدونم چقد مونده ،نگهبان میگفت کمتر از یک هفته ....کاش میشد عقب برگست تا قدر هفته ها رو میدونستم !
امروز وکیلمو دیدم ...میگه ناامید نشو بالاخره یه راهی پیدا میکنم ...!وکیل کار بلدی بهش ایمان دارم !!
4 روز مانده
امروز وکیلم باز اومد ولی از قیافش میشد حدس زد چه خبره میگفت همه ی تلاششو کرده ولی ...!
3 روز مانده
نباید یه جا بشینم حتما یک راهی هست من امید دارم ...امروز یه نفر از طرف روزنامه اومده بود دیدنم ازش میخوام تو روزنامه جرم منو بگه ..شاید مردم یه کاری کنن ...ولی یه خنده میکنه میگه اینا رو نمیزارن چاپ کنن اگه حرف دیگه ای داری بگو ..عصبانی میشم از سلول میندازمش بیرون !
2 روز مونده
قصد دارم به وزیر یه نامه بنویسم ...
لعنت به اداره پست میگه ارسال ها تا 4 روز طول میکشه تا برسه
1 روز مونده
من میتونم من همیشه تونستم ...حتما یک راهی هست ...نگهبان میگفت نباید روحیه مو از دست بدم میگفت سر بی گناه تا پای دار میره ولی بالا ی دار نه...
20 ساعت مونده
یه سوهان پیدا کردم سعی میکنم میله های پنجره رو ببرم ...
لعنت به آهنگری که جلوی آزادی منو گرفت...
18 ساعت مونده...
از نگهبان کمک میخوام میگم بزاره فرار کنم ...یه خنده میکنه میگه :ترسیدی ، ترسو ، بازم میخنده میگه بزدل ..
12 ساعت مونده
شهردار اوده بود ببینه همه چی خوب پیش میره یا نه ازش درخواست ملاقات میکنم...
لعنت به شهردار میگه :با پسرم شرط بستیم تو چند دقیقه میمیری ،به صورتش میخندم و به تف تو چشماش میکنم ..
10 ساعت مونده
امشب هر چی غذا بخوام بهم میدم ، ولی اصلا میل ندارم ...بیرون یه عده دارن چوبه دار وصل میکنن
لعنت به همشون ..
3ساعت مونده
خواب به چشمام نمیاد ...یعنی هنوز امیدی هست ؟ بیرون طناب امتحان می کردن ...
لعنتی درست درست کار میکرد !
2 ساعت مونده دیگه مغزم کار نمیکنه ...
یه آدم که دور سرش پارچه پچیده میاد پیشم ، میگفت بخاطر گناهت استغفار کن ...میگم بهش من که گناهی نکردم ... میگه اگه بی گناه باشی خودت که میدونی سر بی گناه پای دار میره ولی بالای دار
لعنت به این حرف .....
30 دقیقه مونده
صدای هیاهو از بیرون میومد ...همه منتظر بودن ...
10دقیقه مونده
وقتی اومدم بیرون همه داشتن دست میزدن ....منتظر بودم یکی بیاد بگه عفو شدی ...
8 دقیقه مونده
منو از نردبان بالا میبرن ...از نردبان آرزوهام که نتونستم بالا برم ...مواظب بودم هنگام بالا رفتن پام نشکنه
4 دقیقه مونده
آسمان از این بالا خیلی قشنگتر بود !
3 دقیقه مونده
یه چی میندازن دور گردنم ...منتظر بودم طناب پاره شه
1 دقیقه مونده
دیگه هیچ امیدی نیست...دیگه هیچ چی نیست ...دیگه نه صدای دست زدن...نه صدای مامور پستچی ...
نه صدای نگهبان....نه صدای شهردار....نه صدای وکیلم ....هیچی دیگه شنیده نمیشد...
فقط از دور یه صدایی شبیه صدای کلاغ میومد !یه چی داره میخونه ولی نمیفهمم چیه ؟
5....4...3...2...1...!!!!تمام
چهار پایه رو از زیر پام میکشن ...کم کم صدای کلاغ واضح میشه :
تاب ...تاب ....عباسی...
تاب...تاب ...عباسی...
میمیرمممممممممممممممممم!

(ع.م)

+نوشته شده در یک شنبه 7 خرداد 1391برچسب:مرگ,تا مرگ,,,,(,,م),ساعت19:42توسط ع.م | |

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد